حمید مصدق
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
“حمید مصدق”
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
“حمید مصدق”
من به چشمان خيال انگيزت معتادم
و دراين راه تباه
عاقبت هستي خود را دادم
“حمید مصدق”
و تو چون مصرع شعري زيبا
سطر برجسته اي از زندگي من هستی
“حمید مصدق”