ياد بعضي نفرات روشنَم مي دارد قوّتم مي بخشد ره مي اندازد و اجاقِ كهنِ سردِ سَرايم گرم مي آيد از گرميِ عالي دَمِشان. نام بعضي نفرات رزقِ روحم شده است. وقت هر دلتنگي سويشان دارم دست جرأتم مي بخشد روشنم مي دارد “نیما یوشیج”
مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده. می شناسد آن نهان بین نهانان ( گوش پنهان جهان دردمند ما) جور دیده مردمان را. با صدای هر دم آمین گفتنش، آن […]