عبدالجبار کاکایی

ساده از دست ندادم دل پرمشغله را تا تو پرسیدی و مجبور شدم مساله را…! من “برادر” شده بودم و “برادر” باید وقت دیدار، رعایت بكند “فاصله” را دهه ی شصتی دیوانه ی یكبار عاشق خواست تا خرج كند این كوپن باطله را عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ دانه انداخت و […]