نبودن تو فقط نبودن تو نیست، نبودن خیلی چیزهاست، کلاه روی سرمان نمی ایستد، شعر نمی چسبد، پول در جیبمان دوام نمی آورد، نمک از نان رفته، خنکی از آب… ما بی تو فقیر شده ایم! “رسول یونان”
این ابرها را من در قاب پنچره نگذاشتهام که بردارم اگر آفتاب نمیتابد تقصیر من نیست با این همه شرمندهی توام خانهام در مرز خواب و بیداریست زیر پلک کابوسها مرا ببخش اگر دوستات دارم و کاری از دستم برنمیآید. “رسول یونان”
۱) دیگر منتظر کسی نیستم هر که آمد ستاره از رویاهایم دزدید هر که آمد سفیدی از کبوترانم چید هر که آمد لبخند از لبهایم برید منتظر کسی نیستم از سر خستگی در این ایستگاه نشستهام. ۲) از ستاره های عمرم یک یکی کم می شه بی تو اینجا تاریک و سیاهه داره سردم می […]
بارانی مورب در نیمروزی آفتابی هیچ اتفاقی نیافتاده است تنها تو رفته ای اما من قسم می خورم که این باران بارانی معمولی نیست حتما جایی دور دریایی را به باد داده اند “رسول یونان”
نیامدنش را باور نمی کنم غیر ممکن است او نیامده باشد حتما، حالا زیر باران مانده است و نا امید و خسته در خیابان ها قدم می زند من به باز بودن درها… مشکوکم.. “رسول یونان”
اگر مرا دوست نداشته باشی دراز میکشم و میمیرم مرگ نه سفری بیبازگشت است و نه ناگهان محو شدن مرگ دوست نداشتن توست درست آن موقع که باید دوست بداری “رسول یونان”