اردلان سرفراز

عشق به شکل پرواز پرنده است

عشق خواب یه آهوی رمنده است

من زائری تشنه زیر باران

عشق چشمه آبی اما کشنده است

من می‌میرم از این آب مسموم

اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است

من می‌میرم از این آب مسموم

مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار

دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار

صدا کن اسممُ از عمق شب از نَـقب دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش

منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش

طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده

مرگ آغاز راه قصه بوده

من راهی شدم نگو که زوده

اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده

اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

شاهکاری از “اردلان سرفراز”

رستاک حلاج

دلشوره میگیرم هر وقت بارونه با گریه میخوابم هر جا زمستونه تا حاله موهاشو از باد می پرسم حس میکنم بادم دیوونه اونه موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد فهمید دیوونم موهاشو کوتاه کرد موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد فهمید دیوونم موهاشو کوتاه کرد

پاییز

بازم یه پاییز ، دوباره بارون  هجوم فکرت ، همون خیابون  دوباره دلشوره ی تورو دارم  دوباره دلتنگتم عزیزم  دوباره دارم به هم می ریزم  چقد از این حال بی تو بیزارم  به یادتم من ، آروم جونم  بذار تو این حسرتم بمونم  به یادتم من ، ای مهربونم  دوباره آوار برگ زرد و  قدم […]

دنیای ما اندازه‌ هم نیست

دنیای ما اندازه‌ هم نیست  من عاشق بارون و گیتارم  من روزها تا ظهر می‌خوابم  من هر شبُ تا صبح بیدارم   *** دنیای ما اندازه‌ی هم نیست  من خیلی وقتا ساکتم، سردم  وقتی که میرم تو خودم شاید  پاییز سال بعد برگردم  ***  دنیای ما اندازه‌ی هم نیست  می‌بوسمت اما نمی‌مونم  تو دائم از آینده […]

نشونی

بانو! بگو که کافه ی دنجِ چشات کو؟ من خسته ام… نشونیِ اون کافه رو بگو! باز از مسيرِ خواب برم تا سرابِ تو، يا از پياده روی همين شعرِ رو به رو؟ پيشِ تو قطب نمای دلم مست می کنه! بايد بغل کنم تو رو از هر چهار سو! من به نشونیِ غلطت شک […]