ُسیب

من به تو خندیدم  چون که میدانستم  تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی  پدرم از پی تو تند دوید  و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه  پدر پیر من است  من به تو خندیدم  تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم  بغض چشمان تو لیک  لرزه انداخت […]