افشین یداللهی

دوستش داشته باشی و او در دو قدمیِ عاشقِ تو شدن این پا و آن پا کند و بگوید: عاشقم نکن می‌خواهم عاقلانه تصمیم بگیرم شاید با آدمِ آسان‌تری بروم و تو عاشقش نکنی او برود مدتی بعد بیاید و بگوید: چرا عاشقم نکردی وقتی می‌دیدی اینقدر عاقلانه اشتباه می‌کنم؟ و تو فقط به دستش […]

ته سیگار

تو می‌خندی حواست نیست  من آروم می‌میرم  تو می‌رقصی و من  عاشق شدن رو یاد می‌گیرم  چه جذابی چه گیرایی  چه بی‌منطق به چشمات می‌شه عادت کرد  توی دستای تو باید به سیگار هم حسادت کرد  منو پک می‌زنی آروم خرابم می‌کنی از سر  رژ لب روی ته سیگار تن من زیر خاکستر  تنم می‌لرزه […]

پاییز

بازم یه پاییز ، دوباره بارون  هجوم فکرت ، همون خیابون  دوباره دلشوره ی تورو دارم  دوباره دلتنگتم عزیزم  دوباره دارم به هم می ریزم  چقد از این حال بی تو بیزارم  به یادتم من ، آروم جونم  بذار تو این حسرتم بمونم  به یادتم من ، ای مهربونم  دوباره آوار برگ زرد و  قدم […]

دنیای ما اندازه‌ هم نیست

دنیای ما اندازه‌ هم نیست  من عاشق بارون و گیتارم  من روزها تا ظهر می‌خوابم  من هر شبُ تا صبح بیدارم   *** دنیای ما اندازه‌ی هم نیست  من خیلی وقتا ساکتم، سردم  وقتی که میرم تو خودم شاید  پاییز سال بعد برگردم  ***  دنیای ما اندازه‌ی هم نیست  می‌بوسمت اما نمی‌مونم  تو دائم از آینده […]

نشونی

بانو! بگو که کافه ی دنجِ چشات کو؟ من خسته ام… نشونیِ اون کافه رو بگو! باز از مسيرِ خواب برم تا سرابِ تو، يا از پياده روی همين شعرِ رو به رو؟ پيشِ تو قطب نمای دلم مست می کنه! بايد بغل کنم تو رو از هر چهار سو! من به نشونیِ غلطت شک […]