زیبازیبا هوای حوصله ابری استچشمی از عشق ببخشایمتا رود آفتاب بشویددلتنگی مرازیباهنوز عشقدر حول و حوش چشم تو می چرخداز من مگیر چشمدست مرا بگیر و کوچه های محبت رابا من بگردیادم بده چگونه بخوانمتا عشق در تمامی دل ها معنا شودیادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایتدر تندباد عشق نلرزدزیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون رااحساس می کنمآنگونه عاشقم که نیستان رایکجا هوای زمزمه دارمآنگونه عاشقم که هر نفسم شعر استزیباچشم تو شعرچشم تو شاعر استمن دزد شعرهای چشم تو هستمزیباکنار حوصله ام بنشینبنشین مرا به شط غزل بنشانبنشان مرا به منظره ی عشقبنشان مرا به منظره ی بارانبنشان مرا به منظره ی رویشمن سبز می شومزیبا ستاره های کلامت رادر لحظه های ساکت عاشقبر من بباربر من ببار تا که برویم بهاروارچشم از تو بود و عشقبچرخانمبر حول این مدارزیبازیبا تمام حرف دلم این استمن عشق را به نام تو آغاز کرده امادر هر کجای عشق که هستیآغاز کن مرا“محمدرضا عبدالملکیان”